ندای حسینی

صلی الله علیک یا أبا عبدالله
ندای حسینی

بسم الله الرّحمن الرّحیم
اِنّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النّجاة
همانا حسین علیه السلام چراغ هدایت و کشتی نجات است.
سلام
با لطف خداوند متعال و عنایات ائمه اطهار علیهم السلام پایگاه "ندای حسینی" به معرفی و نشر آثار و اندیشه های حجت الاسلام والمسلمین حاج علی محمد برنا در زمینه های دینی و اجتماعی در قالب کتاب،مقاله،صوت،فیلم، و مصاحبه می پردازد.
جمعی از دوستداران و اعضای کانون فرهنگی مسجد امام حسین علیه السلام
www.hajborna.ir

کلمات کلیدی

کانال سروش و ایتا ندای حسینی

وصول به معرفت حق

اولین منزل معرفت

معرفت 313 تن اصحاب خاص امام زمان عج

دریافت کتاب-نرم افزار سفینة الصادقین-تلفن همراه اندروید

دریافت سفینة الصادقین(زندگی نامه و نحوه سیر و سلوک استاد معظم) اندروید

دریافت کتاب-نرم افزار انیس الصادقین(اندروید-جاوا)

دریافت انیس الصادقین(توصیه ها در زمینه ادعیه و اذکار)

متن کامل قصیده ابن عرندس (ره)

روضه مورد توجه امام زمان (عج)

شعر آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی ابراز ارادت خدمت امیرالمومنین(ع)

اعتماد به هادی بودن خداوند متعال

توحید عرفا

عشق به امیر المؤمنین(ع)عشق به خداوند متعال

تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی سفر حج و مشهد مقدس صوت و فیلم

شعر آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی در رثای حضرت ابا عبدالله الحسین (ع)

مراتب توحید و علم ائمه معصومین علیهم السلام

آیت الله حاج سید حسین یعقوبی قائنی-عالم ماورا طبیعت

تهیه آثار عالم ربانی آیت الله حاج سید حسین یعقوبی قائنی مد ظله العالی

مدح و توسل به امام حسین علیه السلام-ربط قلبی و معنوی با اهل بیت ع

عکس های زیارت اربعین حسینی

ایمان و معرفت

حجت الاسلام والمسلمین علی محمد برنا

استاد اخلاق و عرفان اسلامی

ملاک فضایل و رذایل اخلاقی از نظر ملا محمد مهدی نراقی

نقد نظریه تباین از دیدگاه روایات شیعه

تصاویر:آیت الله حاج سید حسین یعقوبی قائنی حفظه الله و حجت الاسلام برنا

تصاویر: حجت الاسلام والمسلمین حاج علی محمد برنا

آثار آماده شده توسط کانون فرهنگی مسجد امام حسین علیه السلام تویسرکان

تهیه آثار حجت الاسلام والمسلمین علی محمد برنا

يكشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۱۳ ب.ظ

بیانات استاد: توحید عرفا

بسم الله الرّحمن الرّحیم

گزیده ای از فرمایشات استاد معظم آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی با موضوع توحید عرفا

مرحوم حاج ملا آقا جان رحمه الله با همه ى قداستى که داشت در اواخر با آقاى انصارى قدس سره مخالف شده بود و بعضى مسائل اعتقادى آن بزرگوار را قبول نداشت.
علت اصلى مخالفت او این بود که آقاى انصارى ضمن بیانات شان در باره ى معرفت به خداى متعال فرموده بودند: انسان مى تواند به جایى برسد که از مبدأ، کسب فیض کند.
حاج ملا آقاجان معتقد بود که لازمه ى کلام آقاى انصارى، عدم نیاز به واسطه است و این بدان معناست که ایشان ولایت را قبول ندارد.
البته در اینجا دو نظریه وجود دارد که مناسب است در باره ى آن توضیحى بدهم: بعضى معتقدند کمال سیر انسان، معرفت به نفس ولىّ است و انتهاى سیر را معرفت به نفس شریف علوى دانسته، بالاتر از آن را براى بشر محال مى دانند.
ولى عرفاى حقه مى گویند این، معرفت به ولىّ است نه معرفت به خداوند. و معتقدند که انسان نه تنها به کسى که به خداوند معرفت دارد، بلکه به خود خداى متعال نیز مى تواند معرفت پیدا کند.
در این زمینه مطالب بسیار مهم و دقیق و حرف هاى فراوانى هست. بسیارى از بزرگان نیز در این باب هر یک با اصطلاحات خاص خود سخن ها گفته اند. بنده مخالفت مرحوم حاج ملا آقاجان با مرحوم انصارى را ناشى از این مى دانم که وى ایشان را درک نمى کرد؛ زیرا در حد آن بزرگوار نبود؛ لذا از بررسى
اختلاف آنها صرف نظر کرده، تنها آنچه را که در مورد این مسأله ى اساسى، خود یافته و درک کرده ام به طور اجمال مى گویم. و در این زمینه به گفته ها و نوشته هاى دیگران کارى ندارم.
ابتدا باید دانست که خداوند متعال بذاته مباشر افعال نیست، بلکه خداوند سبحان، وجود را از مجارى آن - که وسائط فیض هستند و واسطه و مجراى تام آن، امام علیه السلام و مقام ولایت است - نازل مى کند. یعنى حق تعالى به واسطه ى نفس ولىّ که همان مقام نورانیت او است متصرف در امور است و اشیا به واسطه ى نفس ولىّ، قائم به حق هستند.
صاحب ولایت مطلقه کسى است که قیوم تمام ما سوى الله  است، امّا در عین حال، او خود قائم به حق مى باشد. تفاوت اساسى در این است که حق تعالى از ما سوى بى نیاز است، لیکن ولىّ از حق بى نیاز نمى باشد. و البته این معنا را به هیچ وجه نباید غلو به حساب آورد؛ زیرا غلو آن است که انسان ولىّ خدا را مستقل دانسته و بنده ى مخلوق را خدا بداند.
بنا بر این اگر کسى معتقد باشد که خداوند به واسطه ى نفس ولىّ - که از آن به نفس کلى الهى تعبیر مى کنند - فیوضاتش را بر ما سوى جارى مى کند و تمام اختیارات و قدرت ها را به محمد و آل محمد - صلوات الله  علیهم اجمعین - داده، و آنها که اراده اى جز اراده ى حق ندارند مى توانند هر کارى را به اذن او انجام دهند - نه اینکه امور به آنها تفویض شده و او خود سبحانه و تعالى منعزل باشد - چنین عقیده اى غلو محسوب نمى شود.
بلکه کمال هم در این است که انسان به مقام نورانیت ائمه قدس سرهما معرفت پیدا کند و امام زمانش را آن طور که هست و آن گونه که خداوند به ایشان مقام و مرتبه داده، بشناسد؛ زیرا خداوند به وسیله ى تجلیات در مظاهر و مرائى وجود شناخته مى شود و مرآت تام و تمام آن، چنان که در احادیث و ادعیه با تعابیر مختلف وارد شده، نفس شریف امام است که مظهر تام و تمام اسماء و صفات خداوند مى باشد و إلاّ ذات خداى متعال را اگر تا ابد هم در جستجویش باشى هیچ نخواهى یافت.
لکن اینها هیچ یک بدان معنا نیست که انسان نمى تواند به خداوند متعال معرفت پیدا کند، بلکه غرض از خلقت، این است که انسان با توحید آشنا شود. ثمره ى آفرینش انسان هم رسیدن به توحید است. هدف اصلى ائمه ى اطهار قدس سرهما نیز همین معنا بوده است. آنها دعوت به توحید مى کرده اند. انسان به برکت ولایت، به خداى متعال معرفت پیدا مى کند (بنا عرف الله) و با چشم ولایت، خدا را مى بیند، نه ولىّ را.
به عبارت دیگر گرچه عارف به خدا در واقع همان ولىّ خداست، لیکن هنگامى که انسان محو در او مى گردد، هم به چشم یار بیند یار را.
پیش تر عرض کردم که یک بار در کربلا حال عجیبى به من دست داد. در حالى که منقلب بودم و گریه مى کردم گویا سرم را در دامان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دیدم. در آن حال، یک ذره پرده کنار رفت و وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را دریچه اى به سوى عظمت خداوند متعال یافتم! (85)
مجددا این نکته را یادآور شوم که تجرد دو مرحله دارد: یک مرحله تجرد از ماده است مانند مردن و ورود به عالم برزخ که این مرحله را همه قبول دارند.
مرحله ى دیگر، تجرد از صورت است. بدین معنا که انسان حقیقت خود را بدون صورت درک کند. کسانى که با توحید عرفا مخالف اند، در واقع رسیدن به این مرحله را براى بشر غیر ممکن مى دانند.
یکى از فیوضات بسیار عظیمى که در سامرا به برکت امامین همامین عسکریین علیهما السلام به این حقیر عنایت شد درک همین معنا بود که وقتى آن را براى آیة الله  میلانى قدس سره نقل کردم، ایشان فرمود:
 (من تا کنون تجرد از صورت را براى بشر غیر ممکن مى دانستم، امّا چون شما را صادق مى دانم قبول مى کنم که تجرد از صورت هم ممکن است).(86)
مخفى نماند که قبول داشتن این حقایق در موفقیت سالک نقش مهمى را داراست. بعضى از بزرگان عقیده دارند: مادامى که سالک اعتقاد به توحیدى که عرفا معتقدند نداشته باشد وصول به آن هم برایش میسر نیست.
به هر حال، (معرفت الله ) این است که انسان خدا را بشناسد. ائمه ى اطهار - صلوات الله  علیهم اجمعین - (ابواب الله ) هستند. معناى باب این است که از آن مى توان وارد منزل شد. آنها (داعى إلى الله ) هستند. یعنى به خدا دعوت مى کنند نه به خود.
جابر باب الامام بود، ولى در باره ى سلمان فرموده اند:
(إن سلمان باب الله  فى الأرض، من عرفه کان مؤمنا و من أنکره کان کافرا.) (87)
بلى، آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد این است که سلمان به واسطه ى امیر المؤمنین علیه السلام باب الله  شد.
انسان خودش مى بیند، ولى از چشمى هم که به وسیله ى آن مى بیند بى نیاز نیست. به برکت ولایت، معرفت پیدا مى کند و با چشم ولایت خدا را مى بیند. اگر کسى خیال کند که از آنها بى نیاز مى شود قطعا در اشتباه است. بدون ولایت به هیچ وجه نمى توان به توحید رسید. به همین جهت، رسیدن اهل سنت به توحید غیر ممکن است و با ولایت تکوینى ناسازگار مى باشد؛ زیرا وجود امام علیه السلام مقدم بر همه و واسطه ى خدا و خلق و محیط بر عالم است. کسى که به واسطه توجه ندارد چگونه مى تواند موحد باشد؟حتى بدون ولایت ائمه قدس سرهما از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز نمى توان استفاده کرد.
(أنا مدینة العلم و علىّ بابها فمن أراد المدینة و الحکمة فلیأتها من بابها.)
بدون ولایت اصلاً به پیامبر صلی الله علیه و آله راهى نیست. اهل سنت از خیالات خودشان استفاده مى کنند نه از وجود شریف پیامبر صلی الله علیه و آله ، تا چه رسد به اینکه به توحید برسند.
خلاصه، آن چیزى که بنده عرض مى کنم همان مرحله ى (فنا) است. یعنى اگر انسان صفات بشرى را کنار بگذارد و صفات جزئى او در صفات کلى حق محو شود و وجود جزئى اش در وجود کلى فانى گردد، جلوه گاه حق مى شود و وضع دیگرى پیدا مى کند، چنین کسى (باب الله ) است.
سلمان - سلام الله  علیه - نه معصوم بود و نه امام، در عین حال باب الله  شد. یعنى او خود، باب خدا بود. و اگر سلمان بتواند به اینجا برسد دیگران هم مى توانند. اختصاص به او ندارد. به برکت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و خاندان طاهرینش راه براى همه ى امت باز است، منتها در آن زمان پیامبر تشریف داشتند و سلمان را که به این مقام رسیده بود، معرفى فرمودند. اگر آن حضرت وى را معرفى نمى کردند هیچ کس به مقام او پى نمى برد. و کسانى مانند سلمان حقیقتا به مقام ائمه پى برده و مى فهمند که ولایت یعنى چه؟
مرحوم آیة الله  میلانى قدس سره نقل مى فرمود که عارف بزرگوار آیة الله  آقاى سید احمد کربلایى - رضوان الله  علیه - که خود غرق در توحید بود، وصیت نمود آیه ى شریفه ى: (و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید) را خطاب به ائمه ى معصومین قدس سرهما بر لوحى نوشته و هنگام دفن بر سینه ى او بگذارند. چنین افرادى هستند که کمال معرفت به ائمه قدس سرهما را دارا مى باشند.
مع الأسف بعضى از کسانى که خود را اهل ولایت پنداشته و با دیده ى سوء ظن به بندگان خدا مى نگرند، به شخصیتى مانند آقاى انصارى تهمت مى زدند
که ایشان ولایتى نیستند! وقتى این حرف به گوش ایشان رسید فرمود: خدا کند همین ولایتى هم که اینها مى گویند درست باشد.
این نکته را نیز اضافه کنم که اگر کسى به چنین مقامى برسد در آن حال، امام و مأموم معنا ندارد، آنجا که حقیقتا فنا باشد تعیّن نیست و اگر در همان حال بماند غیر حق نیست؛ زیرا آنجا من و تو دیده نمى شود، غیر خدا دیده نمى شود. هر جا مقام و مرتبه تصور شود بى شک مربوط به عالم کثرت است، ولى در عالم وحدت دیگر من و او، مقام و مرتبه معنا ندارد. ارباب او را مى برد و بر سر سفره ى خویش مى نشاند. در عین حال، هنگامى که به عالم تعیّن برمى گردد نوکر، نوکر است و آقا، آقاست.
هم چنان که خود معصومین قدس سرهما هم در یک حال مى فرمودند:
(لنا حالاتٌ مع الله  ، هو فیها نحن، و نحن فیها هو، و مع ذلک هو هو و نحن نحن.) (88)
در عین حال در مقامى دیگر شخصیتى چون مولاى موحدین علیه السلام مى فرمود:
(أنا عبد من عبید محمد صلی الله علیه و آله .)
اگر کسى به آنجا رسید و نور توحید در قلبش اشراق شد، وجودش مجراى فیض حق، کلامش کلام حق و لسانش در مقام اظهار حقایق - نه هنگام بیان مطالب عادى که از جنبه ى تعیّن خودش مى باشد - لسان حق مى شود. در حدیث قدسى فرموده است:
(لا یزال العبد یتقرب إلىّ بالنوافل و العبادات حتى اُحبه، فإذا أحببته کنت سمعه الذى یسمع به و بصره الذى یبصر به و یده التى یبطش بها و رجله التى یمشى بها.)(89)
یعنى انسان در اثر بندگى مستغرق در خدا مى شود و مجراى فیض او و لسان او مى گردد.
توجه به این نکته نیز لازم است که منظور، توهمات غلط بعضى از صوفیه همچون حلول و اتحاد نیست؛ چه آنکه آنها کفر و زندقه است. ممکن است بعضى از الفاظ، شباهتى به همدیگر داشته باشد، ولى باید دانست که حلول و اتحاد دو معناى موهومى است که کاملاً با آنچه ما در مقام بیان آن هستیم منافات دارد.
لازمه ى حلول این است که شى اى در شى اى دیگر وارد شود، در حالى که ما اصلاً شئ مستقلى در مقابل حق تعالى نیستیم تا او - تعالى و تقدس - در ما وارد شود. و او - سبحانه و تعالى - چیز متعینى نیست که در جایى حلول کند.
معناى آن حرف این است که خود را یک وجود مستقل بدانیم و حق تعالى را یک جسم متعین و یا شخص متعینى بپنداریم و دو چیز در یکدیگر داخل شوند! این کفر است و شرع مقدس آن را رد کرده و علماى کرام آن را انکار مى کنند.
و باید توجه داشت که این، صرفا کلام باطلى نیست که بعضى به آن معتقد شده و عده اى آن را رد کرده باشند، بلکه هر کسى ممکن است در راه سلوک در حالى قرار گیرد که اگر به خودش واگذار شود و عنایت حق تعالى شامل حالش نگردد، در چنین مهالکى سقوط کند و سخن از حلول یا اتحاد به میان آورد.
بنده خود در طول راه دیده ام که در چه حالاتى ممکن است زمینه ى این انحراف براى انسان پیش آید و بحمد الله  با این گونه امور آشنا هستم.
در هر حال، چون (توحید) آن طور که عرفاى حقه مى گویند معناى بسیار بلند و دقیقى است و قابل فهم براى عموم نمى باشد و چه بسا الفاظى که مقصود
خویش را با آن بیان مى کنند از افاده ى آن معنا قاصر باشد و از طرفى الفاظ نیز با یکدیگر شباهتى دارند، بنا بر این اگر کلامى از کسى نقل شد نباید فورا قضاوت کرده و فتواى کفر و فسق او را صادر نمود.
برادر عزیز! تو اگر واقعا طالب حق هستى و غرضى ندارى لازم است پیش از هر قضاوتى از صاحب کلام سؤال کنى که مقصودت چیست؟ شاید مراد او را نفهمیده باشى و چه بسا او از اولیاى خدا باشد. در آن صورت مى دانى که با قضاوت بى جا به چه خسران بزرگى دچار شده اى؟!
متأسفانه بسیارى از افراد به محض اینکه کلامى بشنوند - دروغ یا راست - فورا قضاوت کرده، شروع به تفسیق و تکفیر مى کنند. به عقیده ى حقیر اینان ایمان به معاد و روز رستاخیز ندارند، یا لااقل غافل اند از اینکه ممکن است - به مصداق حدیث قدسى که فرمود: (من أهان لى ولیّا فقد بارزنى بالمحاربة) (90) با خدا در جنگ باشند.
کسى که مى خواهد با بندگان صالح خدا به مخالفت برخیزد و به آنان توهین کند باید خود را به اسلحه اى مسلح کند که بتواند حریف خداوند قهار گردد! نستجیر بالله .
کتاب سفینه الصّادقین صفحات511الی518


۹۴/۰۷/۱۹
پایگاه معرفی و نشر آثار حجت الاسلام والمسلمین برنا

توحید عرفا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالا