بیانات استاد:اعتماد به هادی بودن خداوند متعال
مردمى که مى خواهند در راه خدا قدم بگذارند، اى کاش نصف آن مقدار که از گمراه کردن شیطان مى ترسند، به حفظ و هدایت خداى متعال وثوق و اعتماد مى کردند. خداى متعال در قرآن شریف درباره ى شیطان مى فرماید:(إن کید الشّیطان کان ضعیفا)(7)
و در جاى دیگر مى فرماید:(إن عبادى لیس لک علیهم سلطان)(8)
پس چه طور ممکن است بنده ى خاکى ضعیف، او را قصد کند و خداى دانا و قادر و کریم، بنده اش را به خود راه نداده، او را رها کند تا گرفتار سگ هاى اطراف خانه اش شود؟!
هر گاه یک مرد چادرنشین صحرایى متوجه شود کسى به دیدن او مى آید یا با او کارى دارد، فورا سگ پاسبان خانه ى خود را در بند مى کند یا پاى خود را روى گردن سگ مى گذارد تا شخص غریب به سلامت بر او وارد شود و گزندى به او نرسد، آن وقت خداى خبیر قادر و کریم رئوف، واردین بر خود و قاصدین جنابش را حفظ نمى کند؟! و آیا قدرت شیطان در جنب قدرت او - جلت عظمته - بیشتر از قدرت آن سگ است نسبت به مرد صحرانشین؟! و یا اینکه علمش به مقاصد عباد احاطه ندارد و از حال آنها بى خبر است؟!
بلى، این دو سگ، سگ مرد صحرا نشین و سگ خدا یعنى ابلیس لعین، هردو پاره کننده اند، ولى نه هر واردى را، بلکه آن کسى را که به قصد دزدى و یا به جهت مقاصد غیر مرضى خدا حرکت نماید.
پس اول نیت را در قصد کردن جنابش خالص کن و بعد بگو: صاحب خانه! سگ خود را بگیر که من مى خواهم بنا به خواسته ى جنابت که فرموده اى: (و ما خلقت الجن و الانس الاّ لیعبدون) (9) به فرمانت سر بسپارم. بگو و بخواه و زارى کن که او خود فرموده است: (ادعونى أستجب لکم) (10).
کتاب سفینه الصّادقین ، صفحات 41 و 42
گزیده ای از فرمایشات استاد معظم آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی با موضوع توحید عرفا
مرحوم حاج ملا آقا جان رحمه الله با همه ى قداستى که داشت در اواخر با آقاى انصارى قدس سره مخالف شده بود و بعضى مسائل اعتقادى آن بزرگوار را قبول نداشت.
علت اصلى مخالفت او این بود که آقاى انصارى ضمن بیانات شان در باره ى معرفت به خداى متعال فرموده بودند: انسان مى تواند به جایى برسد که از مبدأ، کسب فیض کند.
حاج ملا آقاجان معتقد بود که لازمه ى کلام آقاى انصارى، عدم نیاز به واسطه است و این بدان معناست که ایشان ولایت را قبول ندارد.
البته در اینجا دو نظریه وجود دارد که مناسب است در باره ى آن توضیحى بدهم:
بیانات استاد:عشق به امیرالمؤمنین(ع)،عشق به خداوندمتعال
یک روز هم به حرم رفته و عرض کردم: یا امیر المؤمنین! عشق خداى متعال را به من عنایت فرمایید. روز بعد متوجه شدم حالت محبت و عشق عجیبى نسبت به خود امیر المؤمنین علیه السلام پیدا کرده ام! مجددا به حرم مشرف شده و عرض کردم: یا امیر المؤمنین! من عشق خدا را خواسته بودم. بلافاصله متوجه شدم همان عشق مبدل به عشق خداى متعال گردید. البته حال من در واقع تغییرى نکرد، بلکه ادراک من متحول گردید. و این مطلب بسیار مهم برایم روشن شد که آنجا دوئیت و تعینى در کار نیست.
اگر کسى ذره اى با ذات مقدس امیر المؤمنین علیه السلام آشنا شود آنجا غیر از خدا چیزى نخواهد یافت هم چنان که خود فرموده اند: (معرفتى بالنورانیّة معرفة الله .) (50)
علت انحراف کسانى که على اللهى مى شوند - البته آنهایى که واقعا چیزى دیده و همان باعث گمراهى شان شده، نه آنها که اصطلاحا به این نام خوانده مى شوند - این است که در واقع اندکى از جلوه ى مولا را مى بینند، امّا چون ظرف شان کوچک است در بى راهه افتاده و حقیقت را در قالب محدود و متعینى در مى آورند.
کتاب سفینه الصّادقین ، صفحات 222 و 223